آخرین مطالب

یک سال بعد از اولین شعر

امروز یک سال است که دارم شعر می‌نویسم. دقیقا یک سال و بعد از گذشت یک سال فرصت خوبی‌ست که هممه‌ی ماجرا را برایتان تعریف کنم. اگر بخواهیم سراغ

قورمه سبزی

قورمه سبزی دیشب که بهت گفته بودم برای شام پنج‌شنبه می‌خواهم قورمه سبزی دستی درست کنم. دستی هم یعنی بدون هیچ وسیله صنعتی مثل خرد کن. همه‌اش دستی و

در آرزوی غلطک

همه‌اش با خودم می گویم باید زندگی‌ام روی غلطک بیفتد. با خودم می‌گویم اگر اتاقم را جمع کنم و کارهای خرده ریزه را انجام بدهم. اگر این کتاب را

پریشانی

این کوچک ترین دفترچه ایست که تا به حال داشته‌ام. نمی‌دانم چرا یادم رفت حالا که قرار است سینما بروم با خودم دفترم را بیاورم. دیشب که گفتم باید

ده تیر

وبگاه عزیزم نمی‌خواهم غر بزنم. واقعا نمی‌خواهم غر بزنم. ولی من خیلی ناراحتم. امروز تولد مادرم بود. یا بهتر است بگویم ۵۶ ساله می‌شد. ولی بیشتر از ۵۴ سالش

۱۲ ماه ۱۲ شاعر (ادامه‌دارد)

همه‌چیز از یک چالش صد روزه شروع شد هجده آذر ۱۴۰۲ بود که یک چالش ۱۰۰ روزه را شروع کردم. در کلاس نویسندگی سایت ثبت نام کرده بودم که