ولاگ نوشتاری

سوژه

همه‌ی این‌ها با این‌که عذاب آورند ولی آیا نمی‌توانند به سوژه‌ای برای نوشتن تبدیل شوند, آن‌وقت شاید بتوانم چیزی بنویسم که از مال امروز خیلی بهتر باشد.

ادامه مطلب »

مکالمه

:ولی کسی که نوشته هاتو نمیخونه. مطمئنی اصلا تو مسیر درستی؟

+این کار, صبر زیادی لازم داره.

ادامه مطلب »

من و هنر

هنر چگونه توانسته مرا جادو کند که بشوم یک درمانده‌ی دیگر که راحت قلبش را باخته است و ساعت‌ها آوای خواننده‌ای یا دیالوگ‌های فیلمی, موسیقی متن بی‌پایان زندگی‌ام می‌شوند.

ادامه مطلب »

اولین سینمای‌ من

امروز برای اولین بار تنهایی به سینما رفتم. همیشه فکر می‌کردم آدم تنهایی که تفریح نمی‌رود. باید یکی باشد که بعد از فیلم با او صحبت کنی.

ادامه مطلب »

کرمانشاه

و هم‌چنان می‌دانی بعدا دلت برای این شهر تنگ خواهد شد؛ چرا که چه بخواهی یا نخواهی بخشی ابدی از تو را تعریف می‌کند.

ادامه مطلب »

جسله‌ی هم‌نوازی

هرطور که بود, سعی کردم با گروه هماهنگ شوم, ویالنیست ها من و دو‌دختر دیگر بودیم, که هر دوی‌شان شاگرد یک معلمی بودند که آن‌جا بود خیلی عالی ویالن می‌نواخت؛

ادامه مطلب »

اولین و ابدی

ولی قول داده‌ام که پاکش نکنم چون باید نقطه ی شروعی باشد. باید اول دوره‌ی تازه کار بودن را بگذرانی تا به مهارت برسی.

ادامه مطلب »