چرا کتاب «انجمن شاعران مرده» بهترین راهنماست

مدرسه والتون، مدرسه همه‌ی ما

دوران مدرسه را یادتان هست؟ دوران خوبی بود؟ در چهارچوبی که برایتان ساخته بودند، جا شدید؟ یا اینکه به زور جایتان دادند؟ درست مثل وسایل اضافی چمدان. آیا مدرسه کمک کرد که دنیا را بشناسید؟ آیا بهتان کمک کرد که فکر کردن را یاد بگیرید؟ و بدانید که از این دنیا چه می‌خواهید؟ یا نه. برعکس.

یک هدف برایتان تعیین کرد و گفت: « فقط همین است که می‌بینی. تازه این را هم نمی‌توانی داشته باشی. شاید بغل دستی‌ات بتواند ولی تو نه. چرا؟ خب تو کودنی. خودت یه کاری‌اش بکن. تازه اگر این را نداشته باشی، بدبخت می‌شوی. »

حالا تصور کنید در این دنیای معلمی بیاید و بگوید که دم را غنیمت بشمارید.می‌گوید بهتان اشتباه گفته‌اند که هرچیزی درون شماست، بی‌ارزش است. وقتی بچه‌های کلاس به شما می‌خندند، به آن‌ها نمی‌گوید نخندید و ساکت باشید. به شما می‌گوید گوش نکنید. تشویق‌تان می‌کند. می‌رود بالای میز و همه‌تان را یکی یکی می‌برد بالای میز تا بگوید باید از یک دید دیگر هم نگاه کنید.

من یک راز کوچک برای شما دارم.

ما شعر نمی‌خونیم یا شعر نمی‌گیم، چون شعر زیباست. ما شعر می خونیم یا شعر می‌گیم چون ما عضوی از نوع بشر هستیم و نوع بشر سر شار از شور و اشتیاقه.

پزشکی، حقوق، تجارت یا مهندسی، برای بقای زندگی لازمند. اما شعر، زیبایی، افسانه، عشق، چیزایی هستند که به خاطرشون زنده می‌مونیم.

ناخدا، ای ناخدای من 

حالا شما حس می‌کنید کسی شما را می‌بیند. کم کم می‌توانید خودتان باشید. در حالی که دارید از توانایی‌هاتان تعجب می‌کنید. تازه دارید می‌فهمید زندگی چیست. دیگر سیستمی که داشت خفه‌تان می‌کرد، در مقابلتان نیرویی ندارد. مثل یک نسیم از بینش عبور می‌کنید.

هنر شما را در بر می‌گیرد. شما شجاع هستید. شجاع و استوار در برابر نیروهای مخالف خودتان و اطرافیان. شب‌ها به دل جنگل می‌روید و در غاری، آتش روشن می‌کنید. شعر می‌خوانید و می‌رقصید. روزمرگی، روحتان را مثل اسید نمی‌خورد. اگر طرد شده‌اید، همچنان عضو انجمن شاعران مرده هستید که می‌خواهند آزادانه بیندیشند و دم را غنیمت بشمارند. در لحظه زندگی کنند.

دوست دارید عضو انجمن شاعران مرده بشوید؟ این شعر را برای ورود بخوانید.

من به میان جنگل رفتم چون سر از آن داشتم که آگاهانه زندگی کنم

من بر آن شدم ژرف بزی‌امیامااایییییکنیدیرئرنر و تمامی جوهر زندگی را بمکم

 تا هر چه را که زندگی نبود را ریشه‌کن کنم

تا آن دم که مرگم فرا رسید

چنین نپندارم که هرگز زندگی نکرده‌ام

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *