طاقت‌فرسا

امروز طاقت‌فرسا بود.

همه چیز خیلی نارحت کنندست. امروز ظهر برگشتم خانه. بابا خونه بود. سلام کردم. همون لحظه متوجه شدم در این هفته، تنها باری بود که وقتی در خانه را باز کردم، لامپ‌ها خاموش نیست و من به کسی سلام می‌کنم.

غذای‌ام را که خوردم ساعت دوونیم بعدازظهر بود. رفتم روی تختم دراز کشیدم و اصلا یادم نمی‌آید کی خوابم برد. ساعت شش آلارم گوشی‌ام داشت زنگ می‌خورد و بابا هم صدام کرد. هوا تاریک بود. من نمی‌دانستم کی خوابیدم. فکر کردم شب قبل خوابیدم و تا شیش عصر روز بعدش بیدار نشده‌ام. یا این‌که الان شش صبح است. تلو تلو خوران راه می‌رفتم. روی مبل دراز کشیدم. کابوسی که دیده بودم، با بیدار شدن‌ام تمام نشده بود.

شروع کردم اتاق‌ام را مرتب کنم. خیلی بی‌حال و ناراحت بودم. باران می‌بارید. خیلی دلم می‌خواست برم زیر باران. ولی ساعت هشت شب بود و کسی هم همراهی‌ام نمی‌کرد. پس با آهنگ‌های خیلی غمگین اتاق‌ام را مرتب کردم. ‌(آخر خیلی طول کشید.)

ولی حداقل یک گوشه ذهنم پیش این‌جا بود. که بیام و چیزی بنویسم. یک طورایی به زندگی آدم مسیر و پایه‌ای می‌دهد.

بعدش فیلم Driven(2018) را دیدم. چون یکی از بازیگرهای موردعلاقه‌ام، جیسون سودیکس Jason Sudeikis در آن بازی می‌کرد، دیدم‌اش. ولی حوصله‌ام را سر برد. اصلا هیجانی نداشت و آن‌قدرها به هیچ شخصیتی اهمیتی ندادم. رفتارشان را نمی‌فهمیدم. نه درست و نه اشتباهش را. پایان فیلم نه  شکه‌ام کرد و نه قابل پیش‌بینی بود. آخرش هم می‌گویی خب همین؟

به من این حس را داد که انگار یک نسخه دیگه‌اش را قبلا دیده‌ام. با بازیگرهای متفاوت و داستان در این حدود. بگی نگی فیلم Don’t Worry, Darling(2022) شبیه این بود. در کل اصلا توصیه‌شان نمی‌کنم.

البته ساعت دوزاده‌ونیم شب است. واقعا نمی‎خواهم همین الان بخوابم. پس شاید کمی کتاب خوندم و به موسیقی گوش کردم. تازه، کتابی که امروز شروع کرد‌ام را هنوز دوست ندارم. ولی کمی دیگر پیش می‌روم ببینم چه می‌شود. شاید هم ادامه کتاب همسایه‌ها را خواندم. یا این‌که بخوابم. یا اصلا یک فیلم دیگر ببینم.

اصلا دست‌ودلم به زندگی نمی‌رود. روزهای طاقت‌فرسایی هستند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *