وای که چقدر من دوست دارم یکی شعرهایی که مینویسم را با صدای قشنگش بخواند, یعنی مثل دکلمه؛
میدانستی برای تو مینویسم تا بخوانی؟
بعد از نوشتن هر صفحه و گاهی هر خط
شعرم را با صدای تو تصور میکنم
گاهی هم میان نوشتن
صدای گرم تو شعر توی سرم را برایم میخواند
میدانستی برای تو مینویسم تا بخوانی؟
تا بپرسی “شعر تازه چه داری؟”
قبل از اینکه من ازت بپرسم, تو ازم بخواهی
بعد من برایت نخوانم
تو روبهرویم بنشینی
من تو را نگاه کنم
و تو هم شعر مرا بخوانی
و ازت بپرسم:
“هیچ میدانستی برای تو مینویسم تا بخوانی؟”
آخرین دیدگاهها