جدول عادت‌ها

معمولا وقتی احساس سردرگمی می‌کنم, این ایده‌ی تکراری به ذهنم می‌رسد که باید یک تغییر اساسی تو زندگی‌ام بدم و از فردا یا اصلا از همین الآن همه چیز را عالی کنم. یعنی مثلا می‌نویسم هر روز آن‌قدر شعر بخوانم و آن‌قدر کتاب و انقدر ویالن تمرین کنم و آن‌قدر بنویسم و کارهای دیگر.

روز اول تمام تلاشم را می‌کنم که همه‌شان را انجام بدهم. روز دوم‌وسوم و حتی چهارم هم خوب پیش می‌روند ولی از آن به بعد است که شروع می‎کند به خراب شدن. یکی را یادم می‌رود و آن یکی را وقت نمی‌کنم. چند وقت پیش هرموقع که چندروز که برنامم تق‌ولق می‌شد بیخیال اون برنامه می‌شدم و از اول یکی دیگه می‌نوشتم.

از همین اول اسفند که امروز شانزدهمین روزش است, برای این‌ماه یکی نوشتم که عالی بود. همه‌چیز داشت و عجیب غریب هم نبود. ولی الان که نیمه‌ی اسفند است فکر کردم همه‌ی خانه‌هایی که باید را پر نکرده‌ام و بهتر است یکی دیگر بنویسم که به آن متعهد باشم ولی دیشب که حسابی سردرگم و ناامید بودم؛ به یک توصیه‌ای رسیدم که باید یه جایی بنویسمش که جلوی چشمم باشد تا یادم نره و آن حرف این است که مهم نیست اگه هر روز خوب پیش نرود, مهم این است که دذ مسیر بمانیم. شاید هم بخاطر همین است که بیش‎تر آدما تصمیم‌های بزرگ‌شان را رها می کنند, چون به هر دلیلی یک یا حتی چند روز درست به برنامه‌شان نمی‌رسند و بعدش هم به کل بیخیال برنامه می‌شوند که اصلا از اول هم اشتباه بوده و من آدم این کار نیستم.

ولی باید اعتراف کنم یک احساس معذب بودن بزرگی, وقتی که تو جدول عادت‌هایت می‌بینی که کلی خانه‌های خالی هست که دارند بهت زل می‌زننند و می‌گویند واقعا چطور می‌توانی فکر کنی تو آدم این کار هستی؟

ولی تو باید فقط به جلو نگاه کنی.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *